سايت خبري سبز سايت خبري سبز
|
وچگرايي يا اگزيستانسياليسم مكتب مورد توجهي در ادبيات داستاني جهان است. افراد زيادي پيرو اين مكتب، آثار هنري هفتگانه خلق كردهاند. آثاري كه نام هنرمندان را با نظريه و رويكردشان گره زده است. بسياري از منتقدان ادبي محتواي آثار كامو، نويسندهي نامدار ادبيات معاصر را در ادامهي نظريهي پوچگرايي تعبير كردهاند؛ درحاليكه كامو خود را از اين گروه فكري جدا ميدانست و معتقد بود با پذيرش پوچ بودن زندگي، ميتوان معنا و مفهوم ديگري به آن داد. آلبركامو در رمان كوتاه «سقوط»، چالشهاي انسان و مفهوم سقوط در زندگي را بازتعريف ميكند. آلبر كامو؛ نويسندهاي پوچگرا يا شخصيتي درك نشده؟ آلبركامو (Albert Camus)، فيلسوف و نويسندهي فرانسوي - الجزايري در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در الجزاير متولد شد. او در دانشگاه الجزاير تحصيل كرد، به فوتبال علاقهي زيادي داشت و پيش از مصدوم شدن در يكي از رقابتها، دروازهبان تيم فوتبال دانشگاه بود. سال ۱۹۵۷ كامو در 44 سالگي برندهي جايزهي نوبل ادبيات شد. سه سال بعد از آن، او با ناشر خود «ميشل گاليمار» در تصادف رانندگي كشته شد. آلبركامو در زندگي كوتاهش رمان، داستان، نمايشنامه و مقالههاي فلسفي نوشت و حتي نمايش هم روي صحنهي تئاتر برد. شهرت و آوازهي كامو با رمان «بيگانه» شروع شد. امروزه از اين اثر بهعنوان مهمترين اثر كامو ياد ميشود. گرچه كامو هرگز اين موضوع را قبول نكرد اما نام او با فلسفهي پوچي و اگزيستانسياليسم پيوند خورده است. اگزيستانسياليستها باور دارند كه زندگي بيمعناست مگر اينكه خود فرد به آن معنا دهد؛ به اين معني كه فرد خود را در زندگي ميپذيرد و تصميم ميگيرد كه به آن معنا و ماهيت بدهد. برخلاف تصوري كه اكثريت از آثار اين نويسندهي بزرگ دارند، آثار كامو به طور مطلق به موضوع پوچي و نااميدي نميپردازند و طبق گفتهي خود او به زيبايي هم وفادارند. كامو به غير از دو اثر برجستهي خود يعني «بيگانه» و سقوط آثار زيادي دارد كه ميتوان به كتابهاي «كاليگولا»، «سوءتفاهم»، «پشت و رو»، «عيش»، «طاغي»، «اسطوره سيزيف»، «طاعون»، «حكومت نظامي»، «عادلها»، «تابستان»، «تبعيد و پادشاهي»، «مرگ خوش»، «آدم اول» و «فلسفه پوچي» اشاره كرد. براي خريد و دانلود pdf كتابهاي آلبر كامو به اپليكشين فيديبو مراجعه كنيد. معرفي رمان كوتاه آلبر كامو بعد از موفقيت آلبر كامو در كتاب «بيگانه»، ميتوان رمان سقوط (The Fall) را شاهكار ادبي او تلقي كرد. كامو در رماني كوتاه و مختصر توانسته است بهشكل عميق و با استفاده از ظرافت نوشتاري خود، مفاهيم و معاني زندگي را تفسير كند. سقوط در سال 1956 منتشر شد و تا به امروز به بيش از ده زبان دنيا ترجمه شده است. آلبركامو در اين كتاب موضوعاتي مثل قضاوت، برداشت ديگران و تاثير نگاهها و برخوردهاي اجتماعي روي انسان را شرح ميدهد. او انسان را هميشه در معرض قضاوت شدن ميبيند؛ مسئلهاي كه باعث سقوط بعضي افراد ميشود. «ژان پل سارتر» نويسنده و فيلسوف فرانسوي كه ارتباطي چالشبرانگيز با نويسندهي كتاب داشت، رمان سقوط را زيباترين اثر كامو ميداند؛ نوشتهاي كه كمتر از حد و اندازهاش درك و پذيرفته شد. وجود نظريات فلسفي و انساني در لايههاي زيرين داستان، سوالهاي بسياري را تا انتهاي كتاب براي مخاطب ايجاد ميكند. از جذابيتهاي رمان ميتوان به اين موضوع اشاره كرد كه خواننده با فضا و محيطي كه باعث سقوط قهرمان داستان شده است، كمتر آشنا ميشود تا تمركزش بيشتر روي بعد فلسفي كتاب باشد نه بعد داستاني آن. خلاصهاي از داستان سقوط داستان سقوط از ميخانهاي در شهر آمستردام شروع ميشود. راوي داستان مردي به نام ژان باتيست كلامانس است كه در چند شب، با فردي كه نام و نشان او مشخص نيست، صحبت ميكند. در واقع صحبتهاي او به شكل تكگويي و مونولوگ است و از فرد مقابل پاسخي دريافت نميشود. كلامانس مردي خوشبخت و دانا است كه دچار بحران پوچي در زندگي شده و به دنبال پيدا كردن معناي زندگي خود است. او در گذشته وكيل مشهوري از طبقهي بالارتبه در پاريس بوده است. كلامانس به دلايلي كشورش را ترك ميكند و عازم آمستردام ميشود. يك شب درحاليكه پيادهروي ميكند، فرياد زني را ميشنود كه ميخواهد خود را در رودخانه غرق كند اما كلامانس بي اعتنا از اين موضوع عبور ميكند. بعد از اين اتفاق، سقوط كلامانس مرحله به مرحله پيش ميرود و همين موضوع باعث ميشود تا او سقوطها و خصوصيات رذل خودش را به ياد آورد. او در كنار شرح خاطرات و نقل قولهايي كه شنيده است، به ويژگيهايي اعتراف ميكند كه باعث سقوطش شدهاند. آلبركامو اين حقيقت را از زبان ژان باتيست بيان ميكند كه همهي انسانها مدتهاست كه سقوط كردهاند و خواننده تا انتهاي داستان از خود ميپرسد اين مرد كيست؟ آيا مردي دروغگوست يا صحبتهاي او نشان از حس عذاب وجدانش دارد. در قسمتي از كتاب ژان باتيست ميگويد: «ما بهندرت براي كساني كه از ما بهترند راز دل ميگوييم. حتي از محضرشان ميگريزيم. در مقابل، بيشتر اوقات اسرار خود را نزد كساني اعتراف ميكنيم كه به ما شباهت دارند و در ضعفها و حقارتهايمان شريكند. بنابراين ما نميخواهيم خودمان را اصلاح كنيم يا بهتر شويم: زيرا در اين صورت ابتدا بايد به حكم عجز و قصور خويش گردن نهيم. ما فقط ميخواهيم كه بر حالمان رقت آورند و در راهي كه ميرويم تشويقمان كنند. خلاصه ميخواهيم ديگر مقصر نباشيم و درعينحال براي تزكيهي نفسمان هم قدمي برنداريم.» دليل انتخاب نام سقوط از سوي نويسنده كاليگولا آلبركامو براي نامگذاري اين كتاب كلمهي سقوط را انتخاب كرد تا با استفاده از معناي استعاري آن در هبوط انسان از تعالي و ارزشهاي والاي انساني و سرگشتگي او در اين دنيا تعبير كند. در كتاب ژان باتيست با بيتوجهي و برخلاف تمامي ارزشهايي كه خود او در طول اعترافاتش به آنها پايبندي نشان ميدهد از كنار موضوع خودكشي زن به سادگي عبور ميكند و هيچ كاري نميكند. اين اتفاق در زندگي ژان باتيست تاثير زيادي نميگذارد.در بخشي از كتاب سقوط ميخوانيم در مورد من... خوب، خودتان قضاوت كنيد. با اين اندام، شانهها و اين چهرهاي كه اغلب ميگويند وحشي است، بيشتر شبيه يك بازيكن راگبي هستم، اينطور نيست؟ اما اگر با توجه به شيوهي گفتار در مورد من داوري كنيد، بايد تا اندازهاي ظرافت و لطافت مرا نيز قبول كنيد. شتري كه از پشمش پالتوي من بافته شده، بي شك گال داشته است؛ برعكس، ناخنهاي من كوتاهند. با آن كه فرد باتجربهاي هستم، اما احتياط نميكنم و به شما اعتماد ميكنم. در آخر اين كه هرچند رفتار شايسته و زيبايي كلام دارم اما در زيديك همواره مشتري ميكدههاي ملوانان هستم. خوب ديگر دنبال حرفهام نگرديد. حرفه من مثل خود انسان، دو رو دارد، همين. پيش از اين به شما گفتهام كه من يك قاضي نادمم. تنها يك مسئله ساده در مورد من وجود دارد، اين كه اموالي ندارم. بله، ثروتمند بودم، نه! ثروتم را با كسي تقسيم نكرده ام. مي پرسيد اين موضوع چه چيزي را اثبات ميكند؟ خوب اين كه من هم يك صدوقي بودم... اوه! صداي سوت كشتي هاي بندر را مي شنويد؟ امشب، روي خليج زويدرزه را مه ميپوشاند. ميخواهيد برويد؟ ببخشيد اگر سرتان را درد آوردم. با اجازه شما، صورت حساب را من ميپردازم. شما در منزل من مهمان هستيد، در مكزيكوسيتي، واقعا از اين كه، در اين ميكده پذيراي شما بودم، خوش وقتم. مسلما فردا شب نيز، مثل شب هاي ديگر، اين جا هستم، و با كمال تشكر دعوت شما را ميپذيرم. مسيرتان... خوب.... اگر اشكالي ندارد من خود تا بندر همراهتان مي آيم، اين طور راحتتر است. از راه بندر، همين كه محله يهودي نشينان را دور بزنيد، خيابانهاي زيبايي را ميبينيد كه در آن قطارهايي با باري از گل، با موسيقي رعدآسايي رژه ميروند. هتل شما در يكي از اين خيابان ها به نام دامراك است. اول شما، خواهش مي كنم. من در محله يهودي نشين زندگي ميكنم، محله ما را، پيش از اين كه برادران هيتلري مان در اين محل جا خوش كنند، به اين نام ميشناختند.در بخشي از كتاب سقوط ميخوانيم در مورد من... خوب، خودتان قضاوت كنيد. با اين اندام، شانهها و اين چهرهاي كه اغلب ميگويند وحشي است، بيشتر شبيه يك بازيكن راگبي هستم، اينطور نيست؟ اما اگر با توجه به شيوهي گفتار در مورد من داوري كنيد، بايد تا اندازهاي ظرافت و لطافت مرا نيز قبول كنيد. شتري كه از پشمش پالتوي من بافته شده، بي شك گال داشته است؛ برعكس، ناخنهاي من كوتاهند. با آن كه فرد باتجربهاي هستم، اما احتياط نميكنم و به شما اعتماد ميكنم. در آخر اين كه هرچند رفتار شايسته و زيبايي كلام دارم اما در زيديك همواره مشتري ميكدههاي ملوانان هستم. خوب ديگر دنبال حرفهام نگرديد. حرفه من مثل خود انسان، دو رو دارد، همين. پيش از اين به شما گفتهام كه من يك قاضي نادمم. تنها يك مسئله ساده در مورد من وجود دارد، اين كه اموالي ندارم. بله، ثروتمند بودم، نه! ثروتم را با كسي تقسيم نكرده ام. مي پرسيد اين موضوع چه چيزي را اثبات ميكند؟ خوب اين كه من هم يك صدوقي بودم... اوه! صداي سوت كشتي هاي بندر را مي شنويد؟ امشب، روي خليج زويدرزه را مه ميپوشاند. ميخواهيد برويد؟ ببخشيد اگر سرتان را درد آوردم. با اجازه شما، صورت حساب را من ميپردازم. شما در منزل من مهمان هستيد، در مكزيكوسيتي، واقعا از اين كه، در اين ميكده پذيراي شما بودم، خوش وقتم. مسلما فردا شب نيز، مثل شب هاي ديگر، اين جا هستم، و با كمال تشكر دعوت شما را ميپذيرم. مسيرتان... خوب.... اگر اشكالي ندارد من خود تا بندر همراهتان مي آيم، اين طور راحتتر است. از راه بندر، همين كه محله يهودي نشينان را دور بزنيد، خيابانهاي زيبايي را ميبينيد كه در آن قطارهايي با باري از گل، با موسيقي رعدآسايي رژه ميروند. هتل شما در يكي از اين خيابان ها به نام دامراك است. اول شما، خواهش مي كنم. من در محله يهودي نشين زندگي ميكنم، محله ما را، پيش از اين كه برادران هيتلري مان در اين محل جا خوش كنند، به اين نام ميشناختند. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
در صورتي كه مخزن ظرفشويي شما استيل است از مواد شوينده حاوي سفيدكننده استفاده نكنيد براي انتخاب ماشين ظــــرفشويي پيش از هرچيز به فضاي آشپزخانه و ميزان رفتوآمدها و نيازتان براي تهيه يك ماشين ۶تا ۱۲ نفره توجه كنيد. ماشينهاي ظرفشويي كوچكتر و فشرده اگرچه فضاي كمتري را به خود اختصاص ميدهند و ظرف كمتري در آنها قرار ميگيرد اما ميزان مصرف انرژي در آنها در مقايسه با ماشينهاي ظرفشويي بزرگتر بسيار كمتر است. سعي كنيد ماشين ظرفشويي خريداري كنيد كه داراي سيستم خشككن ظرفها بدون حرارت و گرما باشد زيرا با خريد چنين دستگاهي بيشتر در مصرف انرژي صرفهجويي ميكنيد. بهتر است از ماشينهاي ظرفشويي خريداري كنيد كه داراي برنامههاي شستوشو در مدت زمان كوتاهتري هستند. برخي از اين ماشينها برنامه شستوشو در مدت ۴۵ دقيقه دارند. هنگام خريد به برچسب انرژي و قرار گرفتن آن در سطح A توجه كنيد، زيرا گاهي ممكن است ماشين ظرفشويي شما در مدت زماني بيشتر از يك ساعت ظرفهاي شما را شستوشو دهد. هنگام خريد ماشين ظرفشويي به عايقبندي ديوارههاي ظرفشويي توجه كنيد. برخي از ماشين ظرفشوييهاي ارزان عايقبندي ضعيفي دارند يا عايقبندي ندارند و اين مسئله موجب ميشود سروصداي دستگاه هنگام شستوشو زياد باشد. انتخاب ظرفشوييهايي با مخزن استيل بهترين انتخاب است، زيرا اين مخزن حرارت را در خود نگه ميدارد و اين مسئله موجب ميشود ظرفها زودتر خشك شوند. اين مخزنها براي صرفهجويي مناسبترند چون انرژي كمتري را صرف خشك كردن ظرفها ميكنند. مراقب باشيد درصورتي كه مخزن ظرفشويي شما استيل است از مواد شويندهاي كه حاوي سفيدكننده است، استفاده نكنيد. اگر تصميم داريد از ظرفشويي خود دو تا سهبار در روز استفاده كنيد حتما دستگاهي را بخريد كه قابليت شستوشوي سريع و كوتاهمدت را داشته باشد. قبل از خريد به قفسه ظرفشويي و گنجايش آن و اندازه سرويسهايي كه در خانه داريد، توجه كنيد. اگر در گروه خانمهايي هستيد كه حوصله پاككردن خردههاي غذا را از روي ظروف نداريد. بهتر است دستگاهي را خريداري كنيد كه داراي سبد آسياب باشد. اين سبد خردههاي غذا را جمعآوري ميكند و ديگر نيازي نيست تا شما با دستمال مرطوب به جان ظرفها بيفتيد. اگر در گروه خانمهايي هستيد كه حوصله پاككردن خردههاي غذا را از روي ظروف نداريد. بهتر است دستگاهي را خريداري كنيد كه داراي سبد آسياب باشد. اين سبد خردههاي غذا را جمعآوري ميكند و ديگر نيازي نيست تا شما با دستمال مرطوب به جان ظرفها بيفتيد. منبع: آكاايران،مجله ايده آل ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۱ ]
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |